دلم از دست حماقت های خودم گرفته

سلام بچه‌ها من امسال چهارمین سال شرکتم در کنکور است در سه سال گذشته یا شرکت نکردم یا رتبه nهزار آوردم آذرماه به پیشنهاد خانواده رفتم دانشگاه آزاد شهرمون رشته حسابداری ثبت نام کردم از ترم بهمن براساس سوابق تحصیلی اما من اصلا بهش علاقه ای ندارم و تا الان هم زیاد برای کنکور نخوندم همش اهمال کاری تنبلی شاید باورتون نشه اما خانواده من اگه از نون شبشون زدن برای من در دوران کنکور کم نگذاشتند اما من احمق حتی یک رتبه پرستاری هم نیاوردم دیروز بعد چند وقت زنگ زدم به رفیق فابریک دوران‌ دبیرستانم که سال ۱۴۰۰ داروسازی قبول شد اینقدر سرد بهم جواب داد شاید قبلا باهم ۱ ساعت صحبت میکردیم اما در کمال بی توجهی به من گفت من کار دارم لطفا سریع حرفت بزن قطع کنم کلا از خودم بدم میاد آخه ببین حماقت تا کجا از طرفی سنم هم داره میره بالا الان ۲۰ سال دارم همش فکر میکنم رسیدم ته خط خواهرم الان هم داخل بیمارستان استخدام شده هم داره ارشد هوشبری میخونه اون‌وقت من ۲۰ سال دارم هنوز هیچ ع ن ی نشدم خالم به مامانم میگه بفرستش خیاطی آرایشگری واقعا حق من این نبود و در آخر چون دلم گرفته بود مجبور شدم اینجا بنویسم تا یکم خالی بشم